امروز در پاکت می نویسم:

میخواهم به اتفاقات خوبِ نیفتاده، اعتماد کنم؛

به رسیدن ها، گرفتن ها، به دل ها .

دست یار و لبخندش، آرامش و ثبات دلش، دلم .

و ایمان داشته باشم که یکی از همین روزها، 

این اتفاقات، خواهند افتاد .

درست لا به لای دغدغه هایی که از 

سرو کولِ روزمرگی هایم بالا می روند،

در دل نگرانی هایی که حوالیِ باورهای من، 

جا خوش کرده اند .

و در اعماقِ خستگی های مفرط و تکراری ام .

درست در اعماق خستگی های مفرط و تکراری ام .

اتفاقات خوب، خواهند افتاد .

و من دوباره شبیه کودکی‌هایم، لبخند خواهم زد .

و سپس جان خواهم داد .

و رها خواهم شد، از تمامِ اجبارهای تکراری، 

احساس های پنهانی .‌

و میسوزم همچو تکه برگی از زمانِ پاییز، 

زیر خاکستری خاموش، مملو از آتشی محدود .

و من امید دارم به فردایی که نیست و هیچ .


"امیرمحمدحسینی"


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شوت زباله MR.Trader Carlos انواع فیبر ها با عایق نوین امداد خودرو، حمل خودرو، جرثقیل، کفی، خودروبر در کرج و اطراف عجیب ترین ها قاب احساس نکات تخصصي تعمير لوازم خانگي safar Kenyan